ساحل ادب
ادبی-اجتماعی

نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی

که به دوستان یکدل سر دست برفشانی

دل دردمند سعدی زمحبّت تو خون شد

نه به وصل می رسانی نه به قتل می رهانی

 

                         



پرواز روح ملکوتی امام وحادثه ی دردناک ۱۵ خرداد۴۲و تبعید امام خمینی ،بر همه ی مسلمین جهان تسلیت باد



منم که گوشه میخانه خانقاه من است

دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است

 

گرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باک

نوای من به سحر آه عذرخواه من است

 

ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله

گدای خاک در دوست پادشاه من است

 

غرض ز مسجد و میخانه ام وصال شماست

جز این خیال ندارم خدا گواه من است

 

مگر به تیغ اجل خیمه برکنم ور نی

رمیدن از در دولت نه رسم و راه من است

 

از آن زمان که بر این آستان نهادم روی

فراز مسند خورشید تکیه گاه من است

 

گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ

تو در طریق ادب باش و گو گناه من است



خلاصه اولین داستان مثنوی، حکایت عاشق شدن پادشاه بر کنیزک

 

 

نخستین داستان مثنوی داستان کنیزکی است که پادشاهی به تصادف او را در شکارگاه می بیند و دل از دست می دهد، و بی درنگ او را می خرد و به قصر می آورد. اما کنیزک بیمار می شود و طبیبان مغرور و پرمدعای شاه در درمان او در می مانند. به دنبال زاری شاه به درگاه خدا، طبیبی الهی از راه می رسد. او در می یابد که کنیزک، " بیمار عشق" است و معشوق، زرگری سمرقندی است. پادشاه به توصیۀ طَبیبِ الهی، زرگر را به خدمت خود فرا می خوانَد و کنیزک را به او می دهد. پس از شش ماه کامرانی، کنیزک سلامت از دست رفتۀ خود را باز می یابد، آنگاه طبیب الهی شربتی می سازد و به زرگر می نوشاند. زرگر، زردروی و ناخوش و زشت می شود و مهر کنیزک به او به سردی می گراید. با مرگ زرگر، کنیزک از این عشق پاک می شود. مولانا این داستان را " نقد حال ما" خوانده است. کنیزک، رمز جان انسانی است، و زرگر، مظهر دنیا و تعلقات گونان و در یک کلمه" نفس" است. پیداست که تا زرگر قربانی نشود، کنیزک شایستگی عشق پاک و حقیقی شاه را پیدا نمی کند. اما گذر از این عشق پست رنگ آمیز به آن عشق پاک، بی دستگیری پیری که به راستی مرد خدا باشد، امکان پذیر نیست. عشق، نیاز گریز ناپذیر آدمی به ارشاد و توفیق الهی، ضرورت تزکیه نفس، از درون مایه های اصلی مثنوی است که مولانا آن ها را به صورت های مختلف باز می سراید، و هر بار از 



ادامه مطلب...


ارسال شده در تاریخ : جمعه 7 خرداد 1395برچسب:, :: 1:27 :: توسط : زرین

خلاصه اولین داستان مثنوی، حکایت عاشق شدن پادشاه بر کنیزک



 

عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود

عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود

شرط می بندم زمانى که نه زود است و نه دیر

مهربانى،حاکمِ کل مناطق می شود.

اللهم عجل لولیک الفرج

عید شعبان برتمام مسلمانان جهان و ملت عزیز ایران مبارک باد .

مانا و پدرام باشید و  زندگی تان غرق سرور و شادی باد.


درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ساحل ادب و آدرس samiapoor.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





انجمن وبلاگ نویسان جهرم