ساحل ادب
ادبی-اجتماعی

عازم یک سفرم

سفری دور به جایی نزدیک

سفری از خود من تا به خودم

مدتی هست نگاهم به تماشای خداست

وامیدم به خداوندی اوست

"ماه رمضان ،ماه بارش رحمت الهی بر همه ی مسلمین جهان مبارک باد"

 



"درس برف "صفحه ی154

1-هرگزکسی....: هرگز کسی خبری از این مقدار برف نداده انگار که زمین لقمه ای ست در دهان برف .

2-منند پنبه دانه...: کوه مانند پنبه دانه ای که در میان پنبه قرار گرفته در میان برف ها پنهان شده است.

3- ناگه فتاد...: از ترس حمله ی ناگهانی برف بر اندام روزگار ، لرزه افتاده است.

4- گشتند نا امید...: وقتی این همه برف بر دشت و کوه بارید ،همه ی موجودات از زندگی نا امید شدند.

5- چاه مقنع ....: چاه همه ی خانه ها مثل چاه مقنع ، پر از برف جیوه مانند شده است.

6- در خانه ها...: از بس که برف در خانه ها باریده ] و کسی نتوانسته به دنبال کار و نان برود [هیچ نانی از گلوی خانواده ای ،پایین نرفته است.

7- از نان و...: اگر وجود برف از آرد یا پنبه می بود، مردم از نان و لباس ، بی نیاز می شدند.

8- از بس که...: از بس که برف مثل مهمان ناخوانده ای به خانه هرکسی می رود، وجودش سرد و بی مزه و سنگین شده است.

9- گرچه سپید...: اگر چه تمام زندگی مارا سپید کرده است ، الهی که همه ی هستی اش ، سیاه و نابود شود.

10- وقتی چنین...: در چنین زمانی قطعا کسی، خوشحال است که وسایل خوشگذرانی در برف را دارد.

11- آن را که ...: کسی که لباس گرم و شراب و خیمه و آتش دارد ،هنگام صبح ، خبر بارش برف را به دیگران می دهد.

12- نه همچو من...: نه کسی مثل من که هر لحظه ، به علت وزش باد سرد ، آه و ناله ای نثار برف می کند.

13- دست تهی.....: (شخصی مانند من) دستش را زیر چانه اش می گذارد و تار و پود برف ها را می شمارد.

14- دل تنگ و ...: جمعی ناراحت و بیچاره مثل مرغابی های کنار آب ،دور تا دور برف ها نشسته ایم.

15- گر قوتم بدی...: اگر برایم ممکن بود و توانایی داشتم ، به دنبال قرص خورشید ، از نردبان برف به اوج آسمان می رفتم.                                  

 درس بهارصفحه ی  152

1-آمد بهار....:بهار سرسبز با رنگ و بوی خوشایند و زیبایی شگفت وبسیار خود ازراه رسید.

2- چرخ بزرگوار....: آسمان بزرگ ، سپاهی فراهم کرد که سپاهیانش ، ابر تیره و رییس و فرمانده اش ،باد صبحدم بود.

3- آن ابر...:ببین که آن ابر مثل آدمی مصیبت دیده می گرید و آن رعد مثل عاشقی غمگین می نالد.

4- خورشید زابر .....: خورشید گاه گاهی چهره اش را از میان ابرهای تیره مثل زندانی ای که قصد عبور از برابر نگهبانش را دارد ،آشکار می سازد.

5- یک چند....: مدتی طبیعت بیمار بود که با آمدن بهار خوب شد زیرا بوی گل یاسمن را داروی درد خود یافت.

 

6- باران مشک بوی...: پیوسته باران خوش بوی می بارید و چادری از حریر نازک و لطیف برف ، بر روی زمین می پوشایند.

7- لاله میان ....: گل لاله که در میان کشتزار از دور می درخشد مثل پنجه ی دست عروسی است که با حنا رنگ شده است.

8- بلبل....:بلبل روی درخت بید آواز می خواند و سار از روی درخت سرو جوابش را می دهد.



وقتی محبتت را با همه وجودت به من تقدیم کردی و مرا شرمنده الطاف کریمانه ات کردی و

دل قشنگت را مالامال از عشق به من کردی بار دلدادگی را سخت بر دلم نهادی و امانت

عشق را در وجودم نهادی و عهد کردم که تکیه گاهت در همه لحظاتت باشم.

ولادت با سعادت حضرت زهرا (س) و روز مادر مبارک



معلم اقیانوس نوراست نه فانوس کور ، باید از نور او مناره ی هدایت ساخت و ستاره ی صداقت .

 


درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ساحل ادب و آدرس samiapoor.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





انجمن وبلاگ نویسان جهرم